جشن تولد 11 سالگیام به من یک هدیه دادی؛ دفترچه یادداشتی که خودت درست کرده بودی. فردای آن روز که نیامدی دلم گرفت و گریه کردم.
مادرم میگفت بی خود گریه نکردهای؛ خوان با خانوادهاش به دره افتادند.
توی دفترچه هیچ چیزی ننوشتهام تا مثل دوستیمان پاک بماند.
ترجمه اسدالله امرایی